سرلشکر خلبان شهید علیرضا یاسینی

۱۰ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

دوست و همراه شهید سید علیرضا یاسینی :


محمود ضرابی می گوید: «من کهنه سرباز نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران هستم.» این جمله «محمود ضرابی» تیمسار خلبان نیروی هوایی است . وی یکی از دوستان و همراهان شهید خلبان سید علیرضا یاسینی است که پای خاطرات او از این افسر شهید می نشینیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۴۵
شاهد

«بهروز یاسینی» یادگار سرلشگر شهید حاج «سید علیرضا یاسینی»:

مقام معظم رهبری هم درباره پدرم فرمودند: «یاسینی مردی مومن، پرتلاش، صادق و صمیمی بود. خود همین ها موجب شده بود که ما به ایشان امیدوار باشیم.»

 

بی تردید زیبا ترین پایان برای زندگی دنیوی، شهادت است که همه اقوام بشر از هر گروه و مسلکی آن را ستوده اند. دورترین این داستان ها شهادت در قیام عاشورا و نزدیک ترین آن شهادت در حماسه هشت سال دفاع مقدس و جانانه مردم ایران در پاسداری از مرزهای اعتقادی و جغرافیایی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۲
شاهد

سرتیپ خلبان جعفر عمادی فرمانده سابق اطلاعات وشناسایی نیروی هوایی ارتش می گوید: خوشبختانه پادگان بندرعباس امروز یکی از قرارگاه ها و سایت های مهم نیروی هوایی است که کاملاً به صورت عملیاتی درآمده است. در این امر شهید یاسینی و شهید ستاری زحمات زیادی کشیدند و ما مدیون زحمات و رشادت های شهدایی همچون شهید یاسینی هستیم.

 

در قرارگاه از من خواست که او را تنها بگذارم او رفت و با سربازانی که بیدار بودند و نگهبانی می دادند، صحبت کرد و به درد دل آنها گوش داد. ساعت از 2 نیمه شب گذشته بود، اما شهید یاسینی هنوز بیدار بود و به قسمت های مختلف سرکشی می کرد و رهنمودهایی را به بچه ها ارائه می داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۳۰
شاهد

«حسین اصلانی» دوست و همراه شهید سید علیرضا یاسینی :

 

حسین اصلانی: «علی رضا جانباز 55 درصد از ناحیه کمر بود، اما هیچ گاه آن  درد و مسئولیت های فراوانی که داشت؛ مانع از پروازهای جنگی وی نمی شد. به قدری متواضع بود که حتی برادرش خبر از جانبازی او نداشت. شهید یاسینی جانبازی گمنام بود .»

 

یک شب قبل از شهادت علیرضا  با او تماس گرفتم  و صحبت کردیم . علیرضا گفت : من فردا پرواز دارم  شاید دیگر برنگشتم . فکر کردم شوخی می کند؛ خندیدم و گفتم من منتظر آمدن تو هستم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۲۸
شاهد

تیمسار روح الدین ابوطالبی ؛ دوست شهید:


رئیس اسبق هواپیمایی کشوری می گوید: من و علیرضا هم دوره بودیم. او در پایگاه سوم شکاری همدان بود و من در تهران بودم . سال 54 به همدان منتقل شدم . آشنایی من و شهید یاسینی از همان زمان آغاز شد . با شروع جنگ رابطه ما بیشتر شد .

علیرضا فرمانده پایگاه ششم بوشهر بود و من معاون عملیات تیپ شکاری پایگاه شیراز بودم . سال 66 به عنوان معاون عملیات پایگاه ششم شکاری بوشهر منصوب شدم .

 

 وی ادامه می دهد : برنامه ریزی حملات هوایی و ماموریت ها بر عهده من و شهید یاسینی بود ما شبانه روز در کنار هم بودیم . عراق ممکن بود چند منطقه را همزمان بمباران هوایی کند به همین علت گاهی اتفاق می افتاد که 24 ساعت هواپیما در آسمان پرواز می کرد .

دوست و همراه شهید یاسینی«سرهنگ محمود عتیقه چی»:



محمود عتیقه چی می گوید : شهید یاسینی با بمباران شهرهای عراق مخالف بود . با اینکه هواپیماهای عراقی شهرهای ما را مورد هدف قرار می دادند ، اما او دوست نداشت غیر از نظامیان عراقی پیر و جوان و زن و کوک را از خانه و کاشانه خویش آواره کند .

شهید سید علیرضا یاسینی شخصی فروتن و آزاد اندیش بود ، که درجات نظامی او هیچ وقت باعث کمرنگ شدن فروتنی اش نشد .

سرهنگ خلبان محمد حسن زندکریمی

زمستان بود و هوای پایگاه همدان به شدت سرد . لکه های پراکنده ابر در آسمان دیده می شد . من در جلو گردان پروازی قدم می زدم و در افکار خود غوطه ور بودم . با آمدن جناب سرهنگ یاسینی که در آن زمان معاونت عملیات پایگاه را به عهده داشت به خود آمدم . 

زهرا یاسینی؛ فرزند شهید

در آن زمان که من 5 ساله بودم ، یک روز در عالم کودکانۀ خود با عروسکهایم مشغول بازی بودم . دیدم پدرم در راهرو راه می رود و فکر می کند . پدر آنقدر در عالم تفکر غرق شده بود که نتوانستم او را برای بازی با خود فرا خوانم . چون اکثر وقتها که به خانه می آمد با من بازی  می کرد ویا حرف می زد ، ولی این دفعه بدجوری به فکر فرو رفته بود .

خلبان «حمید رضا قره باقی»: دوست وهمراه شهید یاسینی می گوید: خبرسقوط هواپیمای او را که شنیدم، شوکه شدم. برایم باورکردنی نبود، من ساعتی قبل از شهادتش تلفنی با او صحبت کرده بودم و رضا با آن لحن شیرین و بذله گویی های همیشگی اش به من روحیه داد.او رفت و با رفتنش تنها خاطره هایش را به جا گذاشت . حمید رضا قره باغی دوست و همراه دوران جوانی اش را باور ندارد . خاطره هایش از شهید، با غمی پنهان همراه است . پای گفتگویش نشستیم و او که گفتنی هایش از خلبان شهید سید علیرضا یاسینی کم نبود ، پذیرایمان شد . محمد رضا قره باقی در ابتدا از نحوه آشنایی اش با شهید یاسینی می گوید : سال 48 به دانشگاه نیروی هوایی رفتیم و دوران آموزشی را در ایران گذراندیم.

ساعت هدیه مقام معظم رهبری به شهید یاسینی که از پیکر سوخته او باقی ماند
 
یکی از آخرین هدایایی که پدرم از رهبرش گرفت، یک ساعت مچی بود که تا آخرین روز زندگی‌اش آن را از خودش جدا نکرد.
پدرم ساعت 9:05 دقیقه شب 15 دی ماه 73 در هواپیما سوخت و از پیکرش چیزی نماند؛ تنها یادگاری که از پیکر سوخته پدرم به ما دادند ساعتی بود که رهبر معظم انقلاب به پدرم هدیه داده بودند؛ پدرم ساعت‌های متنوعی داشت اما آن ساعت را جور دیگری دوست داشت.

این ساعت را نگه‌داشته‌ام و می‌خواهم آن را به پسرم به امانت بسپارم؛ پسری که می‌خواهم نام او را به یاد پدر عزیزم، «علیرضا» بگذارم و دوست دارم مانند پدرم خلبان شود و در راه دفاع از آرمان‌هایش به شهادت برسد